وقتی قندیل های یخ از دیوار می آویزد ،

و " دیک " شبان با های دهانش سر انگشت هایش را گرم می کند

و "تام " کنده های هیزم را به تالار می کشد

وقتی سطل شیر ، یخ زده به خانه می رسد ،

وقتی خون در رگ ها منجمد می شود و جاده ها را گل می پوشاند ،

جغد با چشمان خیره ،آواز شبا نه اش را می خواند

" هو ،هو !

آوای خوشی است

وقتی " جو آن " چرب و چیلی کفکیر را در دیگ می چرخاند

وقتی باد با تمام توان می وزد و می غرد

و سرفه ها کشیش را از سخن گفتن باز می دارد

وقتی پرندگان در برف روی تخم هایشان می خوابند ،

و نوک بینی " مریان " سرخ و ملتهب به نظر می آید

وقتی سیب های کباب شده در کاسه صدا می کنند

جغد با چشمان خیره ، آواز شبانه اش را می خواند

هو ، هو !"

آوای خوشی است

وقتی جو آن چرب و چیلی کفکیر را در دیگ می چرخاند .




در شعر زمستان از ویلیام شکسپیر با ید گفت که این شاعر نیت بر آن دارد تا

که سطح و کیفیت زندگی زمستانی ای را در یک خانه ی روستایی انگلیسی

تصویر نماید که در حدود قرن شانزدهم میلادی است .

شکسپیر در این شعر سعی نموده تصویر نمادینی از زمستان را که دارای

چنین صفاتی است ، بیان دارد.

 ولی آنچه که بر اهمیت و جذابیت این شعر می افزاید ، بهره گیری ا زیک

رشته کلمات ساده ای است که به زیبایی فصل زمستان را توصیف می کنند .

سال قبل این شعر رو توی وبم گذاشتم . دلم نیومد امسال در کنار بارش زیبای برف باز این شعر

فوق العاده رو نگذارم.

تقدیمش میکنم به دوستان جدیدم.